ﺳﻪشنبه 29 اسفند 1402
EN

مسجد مباهله

مسجدالإِجابه يا مسجد مُباهله

يكي از مساجد كهن و تاريخي در مدينه منوره، كه مورد توجه حجاج و زائران بوده و هست، مسجدي است به نام «مسجد الإجابه» كه در سال هاي اخير، در محاورات مردم به اشتباه و بدون توجه به پيشينه تاريخي اش، به عنوان «مسجد مباهله» معرفي گرديده و از اين جهت كه مراسم مباهله رسول خدا صلي الله عليه و آله با مسيحيان نجران، در اين محل به وقوع پيوسته، مورد اهتمام خاص قرار مي گيرد.

از آنجا كه اين اشتباه و تحريف، اثرات منفي و نتايج زيان باري دارد، لازم دانستيم آنچه از منابع حديثي و تاريخي درباره اين مسجد به دست آمده، در اختيار علاقمندان قرار دهيم تا ضمن جلوگيري از يك عمل خلاف واقع و پيش گيري از نفوذ و ادامه يك حركت عوامانه، به كساني كه در اين مسجد حضور پيدا مي كنند و به نماز و دعا مي پردازند، متذكّر شويم كه اين حضور بايد توأم با واقع بيني و آگاهي كامل باشد و بدانند كه در چه جايگاهي قرار گرفته اند و انگيزه قداست و شرافت اين محل از چيست و امتياز اين مسجد با مساجد ديگر از كجا و به چه دليل است.

اهميت مساجد تاريخي مدينه

جاي ها و اماكن عبادت و پرستش خدا، در تمام دنيا و در ميان پيروان همه مذاهب، از احترام و قداست ويژه اي برخوردار است و انسان ها در هر مذهب و عقيده اي كه باشند، عبادتگاه خود را محترم مي شمارند. حفظ و حراست و نظافت و پاكيزگي آن را جزو وظايف خود مي دانند. اين موضوع، در دين مقدس اسلام و در ميان مسلمانان، داراي اهميت بسياري است، به گونه اي كه براي احترام و حفظ قداست مساجد، قوانين و احكام خاصي درنظر گرفته شده است و شخص جنب حق توقف در هيچ يك از مساجد را ندارد و نماز خواندن در مسجد بدون تطهير آلودگي و نجاست آن، جايز نيست و...

و براي همان تكريم و تشريف است كه خداوند متعال، مساجد روي زمين را به ذات مقدس خود نسبت داده؛ وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللّه ِ أَحَداً .(1)و تعمير و آباد نمودن آن ها را، از مختصات بندگان مؤمنش قرارداده وفرموده است:

إِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللّه ِ مَنْ آمَنَ بِاللّه ِ وَ الْيَوْمِ الاْآخِرِ... .(2)

و از اينجاست كه مسلمانان در طول تاريخ و از اول اسلام تا امروز نسبت به ايجاد ساختمان و آبادي مساجد، اهميت زيادي قائل شده و آنچه درتوان دارند، در اين راه به كار مي بندند و در همه نقاط دنيا و در تمام شهرها، زيباترين آثار و جالب ترين بناها را مساجد آن شهرها تشكيل مي دهند.

ولي در ميان همه مساجد، مسجدهاي تاريخي و قديمي مدينه منوره، از جايگاه خاص و موقعيت ويژه اي برخوردار است؛ زيرا اين مساجد، گذشته از اين كه يادآور حضور رسول خدا صلي الله عليه و آله و شاهد نماز و دعاي آن حضرت مي باشند، گوياي خاطرات و حوادثي هستند كه مي تواند در فهم بعضي از آيات و احاديث مؤثر و بيانگر گوشه اي از تاريخ حساس دوران رسالت پيامبر اسلام باشد.

براي همين است كه عموم مسلمانان، به ويژه مورّخان و مدينه شناسان در طول چهارده قرن گذشته، در بيان تاريخ و حفظ حدود و مشخصات اين مساجد تلاش نموده و بر ضبط وقايع و حوادث آن ها اهتمام ورزيده اند و به عنوان زيباترين خاطرات و ارزنده ترين دانستني هاي تاريخي و مذهبي، به نسل هاي آينده منتقل نموده اند، لذا هريك از تأليفات و كتاب ها كه در قرن هاي گذشته و يا در دوران معاصر، در باره مدينه شناسي نوشته شده، بخشي از آن به معرفي اين مساجد اختصاص يافته و اين در حالي است كه در معرفي اين مساجد گاهي تأليفات مستقلي نيز سامان يافته است، مانند:

* تاريخ المدينة المنوّرة ؛ از ابوزيد عمر بن شبّه نميري (173 ـ 262ه . ق.).

مؤلف اين كتاب، ضمن معرفي مساجد مدينه، آن ها را به دو بخش تقسيم نموده است:

الف: مساجد و محل هايي كه نماز خواندن رسول خدادر آن ها مسلّم و قطعي است؛ (ذكر المساجد و المواضع الّتي صلّي فيها رسول اللّه صلي الله عليه و آله )

ب: مساجدي كه نماز خواندن آن حضرت در آن ها محتمل و مورد اختلاف است؛ (ذكر المساجد الّتي يقال انّه صلي الله عليه و آله صلّي فيها و يقال انه لم يصلّ فيها) گفتني است در بخش اول نزديك به چهل مسجد شناسانده است.(3)

* الدرة الثمينة في تاريخ المدينة ؛ كتابي است از محبّ الدين ابن نجار متوفاي 640 ه . ق. اين كتاب با اين كه خلاصه اي است از تاريخ مدينه، ليكن بخش مهمي از آن به معرفي مساجد مدينه اختصاص يافته است.(4)

* وفاء الوفا بأخبار دارالمصطفي ؛ كتابي است از نورالدين علي بن احمد سمهودي متوفاي 911ه . ق. اين كتاب گسترده ترين و مورد اعتمادترين نوشته در مدينه شناسي است و مؤلف آن گذشته از اينكه بيش از چهل مسجد قديمي در داخل و خارج مدينه را شناسانده، در فصل ديگري با عنوان «فيما ينسب اليه صلي الله عليه و آله من المساجد بين مكة و المدينة» به معرفي مساجدي كه رسول خدا در مسير خود از مدينه تا مكه، در آن ها نماز خوانده، اختصاص داده و از مسجد شجره شروع كرده و نزديك به سي مسجد را در اين مسير اسم مي برد كه يكي از آن ها مسجد «غدير» است.

از كتاب هايي كه در عصر حاضر، در موضوع مدينه شناسي چاپ گرديده و مساجد قديمي مدينه در آن ها معرفي شده كتاب هاي زير است:

* «تاريخ المعالم المدينة المنورة قديما و حديثا»(5)

* «فصول من تاريخ المدينة المنوره»(6)

* «المساجد الأثرية في المدينة النبويّة»(7)

نويسندگان اين كتاب ها، مساجد قديمي مدينه را تا آنجا كه دسترسي داشته و خود مشاهده نموده اند، به خوانندگانشان معرفي كرده اند.

معرفي مسجد ضرار

گفتني است، در منابع و مدينه شناسي هاي قديمي، مسجد ضرار نيز در كنار مساجد موجود در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله شناسانده شده و تاريخ بناي اين مسجد و چگونگي تخريب و انهدام آن به دستور رسول خدا صلي الله عليه و آله بازگو شده است.

مساجد مختلف در مدينه منوره:

در مساجد مدينه منوره، نكته مهم و جالب توجه اين است كه: مدينه شناسان اين مساجد را به چند بخش تقسيم كرده اند:

1 ـ مساجدي كه به دستور رسول خدا صلي الله عليه و آله بناگرديد وآن حضرت درآن ها نمازگزارد.

2 ـ مساجدي كه به وسيله مسلمانان بنا شد و در آن ها اقامه نماز مي شد، سپس پيامبر صلي الله عليه و آله در آن مساجد حضور يافت و نماز گزارد.

3 ـ مساجد قديمي مدينه، كه رسول خدا در محل اين مساجد؛ اعم از منازل شخصي و يا باغات و نخلستان ها نمازگزارد ولي در زمان، آن حضرت به شكل مسجد، مورد استفاده عموم نبود و تا زمان عمربن عبدالعزيز به همان وضع باقي بودند، تا اينكه وليدبن عبدالملك در دوران خلافتش 86 ـ 96 به عمر بن عبدالعزيز والي خود در مدينه دستور داد اين جايگاه ها را به صورت مسجد و عبادتگاه عمومي ساخت و چون اين مساجد با مباشرت مستقيم عمربن عبدالعزيز احداث گرديد، دركتب تاريخ و مدينه شناسي به شخص وي نسبت داده مي شود و مي گويند فلان مسجد عمري است؛ يعني به دستور وي ساخته شده است و اين اصطلاح درباره تعداد بسياري از مساجد مدينه به كار مي رود.

دراين مورد، ابن نجار (متوفاي 643ه . ق.) مي گويد: وليدبن عبدالملك در دوران خلافتش به عمربن عبدالعزيز، والي خود در مدينه، دستور داد: همه نقاط و محل هايي كه رسول خدا صلي الله عليه و آله در آنها نماز خوانده، شناسايي و به مسجد عمومي تبديل كند. او هم دستور وليد را با شناسايي كامل اين نقاط ، اجرا و در آن ها مسجد بنا نمود.(8)

ابن شبه متوفاي 262 مي گويد: در مدينه و اطراف آن، هر مسجدي كه با سنگ و آهك بنا شده، از مساجدي است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله در محل آن نماز به جاي آورده است؛ زيرا عمربن عبدالعزيز به هنگام توسعه مسجدالنبي صلي الله عليه و آله «طبق دستور وليد» از مردم مدينه درباره منازل و نقاطي كه رسول خدا صلي الله عليه و آله در آنجا نماز خوانده اند، سؤال و آن جاها را مشخص نمود و به صورت مسجد درآورد و ديوارهاي آن ها را براي تمايز از مساجد ديگر با سنگ بالا برد.(9)

پس از عمربن عبدالعزيز، امرا و سلاطين و اعيان و اشراف و همه مسلمانان، پيوسته نسبت به تعمير و ترميم و توسعه و تجديد بناي اين مساجد توجه خاصي مبذول داشته اند. از اين ميان سلطان سليمان قانوني(10)(متوفاي 976 ه . ق.) به اين موضوع بيش از ديگران اهتمام ورزيد و به دستور وي، همه مساجدِ تاريخي در مدينه منوره، تخريب و تجديد بنا گرديد.(11)

مسجد الاجابة و مسجد بني معاويه

يكي از مساجد قديميِ مدينه، كه در حال حيات رسول خدا صلي الله عليه و آله و به وسيله مسلمانان ساخته شد و رسول خدا صلي الله عليه و آله در داخل آن نماز خواند، مسجدي است به نام «الإجابه» و نامگذاري آن به اين اسم، از اين جهت است كه طبق نقل محدثان اهل سنت و مضمون بعضي از روايات شيعه، رسول خدا پس از اينكه در اين مسجد نماز خواند، سه مطلب را از خداوند خواست و خداوند دعاي او را در دو مورد اجابت كرد و در يك مورد رد نمود.

عباسي، يكي از مدينه شناسان، پس ازنقل حديث حضور و دعاي پيامبرخدا صلي الله عليه و آله در اين مسجد، مي گويد: «و لهذا سمّي مسجد الإجابة» يعني به جهت قبول دعاي آن حضرت در دو مورد از خواسته هايش، اين مسجد «الاجابه» خوانده شد.(12)

نام ديگر «مسجد الاجابة»، «مسجد بني معاويه» است؛ زيرا اين مسجد به وسيله قبيله بني معاوية ايجاد گرديد و در روستايي كه اين قبيله در آن سكونت داشتند قرار گرفته بود و لذا سهمودي اين مسجد را اين گونه معرفي مي كند: «و مِنها مسجد الإجابة و هو مسجد بني معاويه بن مالك بن عوف من الأوس».(13)

موقعيت مسجد الإجابه

مسجد الإجابه، به فاصله 385 متر و در سمت شمال بقيع، در خيابان ستين قرار گرفته است و فاصله آن با مسجدالنبي صلي الله عليه و آله پس از توسعه آن، 580 متر مي باشد.

نماز و دعاي رسول خدا در مسجد الإجابه:

درباره نماز و دعاي پيامبر خدا صلي الله عليه و آله در «مسجد الاجابة» دو حديث به ترتيب از سعدبن ابي وقاص و عبداللّه بن جابربن عتيك در «صحيح مسلم» و «موطأ مالك» كه از مهمترين منابع حديثي اهل سنت مي باشند، با مختصر تفاوت در متن آن ها نقل شده است:

متن حديث در صحيح مسلم:

عَنْ عامِربن سَعد، عَن أبيه، أنّ رسول اللّه صلي الله عليه و آله أقبل ذات يوم من العالية حتّي مرّ بمسجد بني معاوية، دخل فركع فيه ركعتين و صلّينا معه و دعا ربّه طويلاً ثمّ انصرف الينا فقال:

«سألتُ رَبِّي أَن لا يهلك أمّتي بِالسنّة فأعطانيها و سألته أن لايهلك أمّتي بالغرق فأعطانيها و سألته أن لا يجعل بأسهم بينهم، فمنعنيها».(14)

عامربن سعد از پدرش سعد وقاص نقل مي كند: روزي رسول خدا صلي الله عليه و آله كه از عاليه(15)برمي گشت، عبورش از كنار مسجد بني معاويه افتاد، وارد اين مسجد شد و دو ركعت نماز به جاي آورد. ما هم با او نماز به جاي آورديم. رسول خدا آن گاه دعايي طولاني كرد. سپس به سوي ما برگشت و فرمود: من از خدا سه مطلب درخواست كردم و او دعاي مرا در دو مطلب از آن ها اجابت نمود ولي در مورد مطلب سوم دعاي مرا رد نمود. من از خدا خواستم كه امت مرا با گرسنگي هلاك نكند، خداوند اجابت كرد و از او خواستم امّت مرا با غرق شدن هلاك نكند، خدا اين دعاي مرا هم اجابت نمود و از او خواستم از ميان امت من اختلاف و فتنه را بردارد، خدا اين دعاي مرا مستجاب ننمود.

متن حديث در موطأ مالك:

عَن عَبداللّه بن عتيك أنّه قال: «جائنا عبداللّه بن عمر في بني معاوية و هي قريةٌ من قري الأنصار، فقال: هل تدرون أين صلّي رسول اللّه من مسجدكم هذا؟ فقلت: نعم و اشرت له الي ناحية منه، فقال: هل تدري ما الثلاث الذي دعا بهنّ فيه؟ فقلت: نعم، قال: فأخبرني بهنّ، فقلت: دعا بأن لايظهر عليهم عدوّا من غيرهم و لايهلكهم بالسنين فأعطاها و دعا بأن لايجعل بأسهم بينهم فمنعنيها. قال: صدقت. قال: ابن عمر، فلن يزال الهرج الي يوم القيامة».(16)

عبداللّه جابربن عتيك گويد: روزي عبداللّه بن عمر در محلّه بني معاويه، كه يكي از روستاهاي انصار است، نزد ما آمد و پرسيد: آيا مي دانيد رسول خدا صلي الله عليه و آله در كدام نقطه از اين مسجد شما به نماز ايستاد؟ گفتم: آري، و به نقطه اي از مسجد كه پيامبر صلي الله عليه و آله در آنجا به نماز ايستاده بود، اشاره كردم. عبداللّه بار ديگر پرسيد: آيا آن سه مطلبي را كه رسول خدا درباره آنها دعا كرد، مي دانيد؟ گفتم: آري. گفت: آن ها را هم بمن بگو! گفتم: يكي از آن دعاها اين بود كه خداوند دشمنان امتش را بر آن ها مسلّط نگرداند و ديگري اينكه آن ها را با گرسنگي هلاك نكند. خدا اين دو دعاي پيامبر را اجابت نمود و سومين دعاي آن حضرت اين بود كه خداوند اختلاف و فتنه را از ميان امت او بردارد ولي اين دعا به اجابت نرسيد. عبداللّه عمر گفت: درست گفتي و اضافه نمود:

پس اختلاف درميان اين امت همچنان تا قيامت باقي خواهد ماند.

خلاصه اين حديث را ابن شبّه از سعد چنين نقل مي كند:

«اِنَّه كان مَع النَّبيّ فَمَرَّ بِمَسجد بِني مُعاوية، فدخل فركع ركعتين ثمّ قام فناجي ربّه ثُمّ انصرف».(17)

در متن اين نقل، جمله «ثمّ قام» هم وجود دارد و لذا سمهودي مي گويد: با توجه به متن اين حديث، براي كساني كه در اين مسجد نماز مي خوانند و دعا مي كنند، بهتر است به جهت تأسّي به رسول خدا صلي الله عليه و آله در حال ايستاده دعا كنند.(18)

مسجد الإجابه در حديث شيعه

در مورد دعاي حضرت رسول صلي الله عليه و آله در مسجد الإجابه، از امير مؤمنان عليه السلام نيز حديثي نقل شده است. گرچه در اين حديث به محل اين دعا (مسجد اجابه) اشاره نشده، ولي مضمون آن همان حديث را كه قبلاً از منابع اهل سنت آورديم، تأييد مي كند.

متن اين حديث كه مرحوم صدوق در خصال با اسناد نقل نموده، چنين است:

عَن عَلِيّ بن أَبي طالِب عليه السلام أَنَّ النَّبيّ صلي الله عليه و آله قال: سألت ربّي تبارك و تعالي ثلاث خصال، فأعطاني اثنتين و منعني واحدة، قلت: يا رَبّ لا تهلك أُمَّتي جُوعا، قال: لَكَ هذِهِ قلت: يا رَبّ لا تُسَلّط عَلَيهم عدوا مِن غيرهم؛ يعني مِنَ المشركين، فيحتاجوهم، قال: لَكَ ذلِك قُلتُ: يا رَبّ لا تجعل بِأَسهم بَينهم فَمَنعني هذه».(19)

مسجد الإجابه در تاريخ

از احاديثي كه در مورد مسجد الإجابه نقل كرديم، معلوم مي شود كه اين مسجد از مساجدي است كه در حال حيات رسول خدا صلي الله عليه و آله و به وسيله قبيله بني معاويه ساخته شده بود و لذا چون آنحضرت از كنار آن عبور مي كرد وارد گرديد و نماز به جاي آورد و دعا نمود.

پس از رسول خدا صلي الله عليه و آله باز از منابع تاريخي استفاده مي شود كه مسجدالاجابه پس از رسول خدا نيز به مدت چند قرن به صورت مسجد و با همان اسم «الاجابة» و «بني معاويه» معروف بوده و گفتار ابن شبّه متوفّاي 262ق كه اشاره نموديم شاهد بر اين معناست.

در قرن هفتم

ولي از گفتار ابن نجار (متوفاي 643ه . ق.) استفاده مي شود كه اين مسجد در زمان او، رو به ويراني گذاشته و بخشي از ساختمان آن فرو ريخته است؛ زيرا او مي گويد:

«و مسجدان قريبان من البقيع؛ أحدهما يعرف بمسجدالإجابة و فيه استوانات قائمة و محراب مليح و باقيه خراب، و آخر يعرف بمسجد البغلة».(20)

«دو مسجد درنزديكي بقيع است؛ يكي معروف به مسجد الإجابه، كه داراي چند ستون و محراب زيباست ولي بقيه آن خراب است و مسجد ديگر معروف به مسجد بغله است.»

از گفتار مطري (متوفّاي 741ه . ق.) استفاده مي شود كه پس از گذشت يك قرن و در زمان او هم اين مسجد به همان حالت خرابي بوده است، حتي ازستون ها و محرابي كه ابن نجار، يك قرن قبل از مطري به وجود آن ها اشاره نموده، اثري باقي نبوده و آبادي بني معاويه نيز، كه مسجد در اين آبادي قرار داشت، به صورت تلّي از خاك درآمده بود؛ «و يعرف هذا المسجد بمسجد الإجابة و هو شماليّ البقيع مع يسار الطريق السالك الي العريض وسط تلول و هي آثار قرية لبني معاوية و هو اليوم خراب».(21)

تا اوايل قرن نهم؛ از گفتار مكّي (متوفاي 854ه . ق.) كه كلام مطري «و هو اليوم خراب» را تكرار نموده(22)معلوم مي شود كه مسجد الإجابه تا اوايل قرن نهم با همان حالت ويراني بوده است.

در اواخر قرن نهم؛ سمهودي (متوفاي 911 ه . ق.) از تعمير و ترميم اين مسجد در اواخر قرن نهم خبر مي دهد و در عنوان «مسجد الإجابه» مي گويد: اين يكي از همان دو مسجد است كه ابن نجار آن ها را در حالي كه خراب بوده اند، مشاهده نموده، ولي امروز از آن ستون هايي كه او در داخل اين مسجد از آن ها ياد نموده، اثري نيست و مسجد هم تعمير و تجديد بنا شده است.

سمهودي مي افزايد: من مساحت اين مسجد را اندازه گيري كردم، از شرق به طرف غرب، بيست و پنج ذراع، (تقريبا31 12 متر) و از قبله به سوي شمال بيست ذراع (تقريبا 10 متر) بود.

مسجد الإجابه در قرن چهاردهم و درحالحاضر

ازگفتار عيّاشي، مؤلف كتاب «المدينة بين الماضي والحاضر» (متوفاي 1400ه . ق.) معلوم مي شود كه ساختمان مسجد الإجابه، به طوري كه سمهودي در اوايل قرن دهم از آن ياد نموده، تا قرن چهاردهم يك بار ديگر تخريب شده و در اين تاريخ مجددا تجديد بنا گرديده است. او مي گويد ساختمان مخروبه فعلي، نشانگر وجود محراب و گنبد در اين مسجد است، تا اينكه در اين اواخر عنايت خدا شامل حال ساكنان اطراف آن شد و مسجد تجديد بنا گرديد و به صورت مناسب درآمد و اين ساختمان جديد داراي مناره زيبا و مشرف بر اطراف مي باشد.(23)

گفتني است اين ساختمان همان است كه نويسنده اين سطور در طول بيش از بيست سال، بارها در آن حضور يافته و به نماز و دعا پرداخته ام. ليكن از سال 1418ه . ق.) ساختمان ياد شده به وسيله وزارت اوقاف حكومت سعودي تخريب و به صورت زيبا و وسيع تر از ساختمان پيشين تجديد بنا گرديد.

مسجد مباهله كجاست؟

پس از آشنايي با اين مسجد، اكنون به بحث مي پردازيم كه: مسجد مباهله كجا است و دليل وجود آن از نظر منابع شيعه و اهل سنت چيست؟

مسجد مباهله از نظر مدينه شناسان

پيشتر اشاره شد كه مدينه شناسان نسبت به مساجد قديميِ مدينه و به نقاط و محل هايي كه رسول خدا صلي الله عليه و آله در آن ها نمازگزارده، اهميت فراوان داده و به جزئيات حوادثي كه در اين مساجد به وقوع پيوسته، مانند: «دعاي رسول خدا در مسجدالإجابه در حالي كه ايستاده بود» پرداخته اند و هر يك از نقاطي كه نماز خواندن پيامبر خدا صلي الله عليه و آله در آن مسلّم و يا محتمل بوده، مستقلاً و جداگانه معرفي كرده اند و باز محل هايي را كه در مسير آن حضرت از مدينه تا مكه، در نماز آن حضرت مورد استفاده بوده مانند مسجد «غدير» و مسجد «معرّسح مشخص نموده اند و حتّي در كنار مساجد مدينه مسجد ضرار و چگونگي ايجاد آن به وسيله منافقان و معرفي آنان و چگونگي تخريب و سوزاندن آن به دستور رسول خدا را به طور مشروح مطرح كرده اند.

در اين ميان، تنها مسجدي كه نام ونشاني از آن در منابع نيامده و به طور صريح و يا تلويحي و با اشاره از آن ذكري نشده، «مسجد مباهله» است و اين عملكرد، آن هم درباره محلي كه يكي از بزرگ ترين حوادث دوران زندگي رسول خدا در آن به وقوع پيوسته، نشانگر اين است كه از نظر مدينه شناسان در طول تاريخ مسجدي به عنوان «مباهله» وجود نداشته است؛ زيرا اگر چنين مطلبي واقعيت داشت، اين مورّخان و مدينه شناسان از ذكر آن غفلت ننموده و در معرفي آن كوتاهي نمي كردند.

مسجد مباهله در منابع شيعه

مراجعه به روايات شيعه، در مورد مساجد و مكان هاي مقدس و زيارتي در مدينه، نشانگر اين است كه در اين روايات هم، مانند منابع مدينه شناسي، مسجدي به نام «مباهله» معرفي نشده و در گفتار ائمه عليهم السلام از چنين مسجدي نام برده نشده است و اين بهترين دليل برعدم وجود «مسجد مباهله»است؛ زيرا درصورت وجود چنين مسجدي، ائمه هدي عليهم السلام آن را به پيروانشان مي شناساندند و در كتب حديث و منابع فقهي و در مجموعه هاي ادعيه و زيارات، همان گونه كه عبادات و ادعيه روز مباهله عنوان شده، منعكس مي گرديد؛ زيرا چنين مسجدي مي تواند از دو جنبه تاريخي و معنوي، بر اكثر مساجد مدينه تفوّق و برتري داشته باشد:

يكي به لخاط اين كه چنان مسجدي، نشانه و ياد بود از يك حادثه عظيم تاريخي است كه در اين حادثه با هدايت و راهنمايي وحي الهي، حقانيت اسلام تا قيامت عملاً رقم خورده است.

و ديگر به لحاظ حضور اهل بيت عصمت و طهارت در اين مراسم، آن هم طبق دستور صريح قرآن مجيد كه در اين صحنه، يكي از بزرگترين فضايل اين خاندان براي هميشه به ثبت رسيد و در مقام و منزلت آنان براي كسي جاي شك و ترديد باقي نماند.

مساجدي كه ائمه عليهم السلام در باره آنهاتوصيه كرده اند:

براي توضيح اين موضوع، به بررسي رواياتي از ائمه هدي مي پردازيم كه در آنها مساجدي را به خصوص معرفي كرده اند و حضور در آن ها را، در ضمن ساير مشاهد، براي پيروانشان توصيه و تأكيد نموده اند.

و اين مساجد و مشاهد عبارتنداز: مسجد قبا، مسجد مشربه امّ ابراهيم، مسجد فضيخ، مسجد فتح، مسجد احزاب و قبور شهدا در احد.

در يكي از روايات كه در كافي از معاوية بن عمار نقل شده، چنين آمده:

عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام : «لا تَدَعْ إِتْيَانَ الْمَشَاهِدِ كُلِّهَا مَسْجِدِ قُبَاءَ فَإِنَّهُ الْمَسْجِدُ الَّذِي أُسِّسَ عَلَي التَّقْوَي مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ وَ مَشْرَبَةِ أُمِّ إِبْرَاهِيمَ وَ مَسْجِدِ الْفَضِيخِ وَ قُبُورِ الشُّهَدَاءِ وَ مَسْجِدِ الاْءَحْزَابِ وَ هُوَ مَسْجِدُ الْفَتْحِ...».(24)

باز در كافي از عُقْبَة بن خالد آمده است:

قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام : «أَنَّا نَأْتِي الْمَسَاجِدَ الَّتِي حَوْلَ الْمَدِينَةِ فَبِأَيِّهَا أَبْدَأُ فَقَالَ ابْدَأْ بِقُبَا فَصَلِّ فِيهِ وَ أَكْثِرْ فَإِنَّهُ أَوَّلُ مَسْجِدٍ صَلَّي فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله فِي هَذِهِ الْعَرْصَةِ، ثُمَّ ائْتِ مَشْرَبَةَ أُمِّ إِبْرَاهِيمَ فَصَلِّ فِيهَا وَ هِيَ مَسْكَنُ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه و آله وَ مُصَلاَّهُ ثُمَّ تَأْتِي مَسْجِدَ الْفَضِيخِ فَتُصَلِّي فِيهِ فَقَدْ صَلَّي فِيهِ نَبِيُّكَ فَإِذَا قَضَيْتَ هَذَا الْجَانِبَ أَتَيْتَ جَانِبَ أُحُدٍ فَبَدَأْتَ بِالْمَسْجِدِ الَّذِي دُونَ الْحَرَّةِ فَصَلَّيْتَ فِيهِ ثُمَّ مَرَرْتَ بِقَبْرِ حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَسَلَّمْتَ عَلَيْهِ ثُمَّ مَرَرْتَ بِقُبُورِ الشُّهَدَاءِ فَقُمْتَ عِنْدَهُمْ فَقُلْتَ...».(25)

و در روايت حلبي چنين آمده است:

عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام : «هَلْ أَتَيْتُمْ مَسْجِدَ قُبَاءَ أَوْ مَسْجِدَ الْفَضِيخِ أَوْ مَشْرَبَةَ أُمِّ إِبْرَاهِيمَ؟ قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: أَمَا إِنَّهُ لَمْ يَبْقَ مِنْ آثَارِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه و آله شَيْءٌ إِلاَّ وَ قَدْ غُيِّرَ غَيْرَ هَذَا».(26)

منشأ اشتباه كجاست؟

به طوري كه ملاحظه كرديد، تا كنون هيچ دليل و مدركي بر وجود مسجد مباهله؛ اعم از شيعه و اهل سنت، به دست نيامد و از نظر حديثي و تاريخي، وجود چنين مسجدي را نمي توان مورد تأييد قرار داد، ليكن به طوري كه در آغاز بحث اشاره كرديم، علي رغم اين واقعيت، در سال هاي اخير در ميان گروهي از مسلمانان، همان «مسجد الإجابه» به عنوان «مسجد مباهله» شناخته شده و زائران، به ويژه در موسم حج، گروه گروه براي زيارت آن به همين عنوان «مباهله» حركت مي كنند و راهنماي آنان، در اين مسجد، درباره مباهله سخنراني كرده، صحنه آن را ترسيم مي كند و به عقيده خود، محل استقرار هر يك از دو گروه مسلمانان و مسيحيان و جايگاه هر يك از پيامبر و اهل بيت را از اين مراسم به حاضرين توضيح مي دهد. البته اين برنامه، نه از روي عمد و با آگاهي از سابقه تاريخي اين مسجد، بلكه در اثر اشتباهي بوده كه به وجود آمده است و اين اشتباه موجب شده است كه مسجد مباهله جايگزين مسجد الإجابه گردد.

اكنون بايد ديد منشأ اين اشتباه چه بوده و اين جابه جايي چگونه پديد آمده است.

آنچه در اين زمينه به نظر مي رسد، دو چيز است:

1 ـ تشابه اسمي

پر واضح است كه نوعي تشابه ميان مفهوم واژه «اجابه» و «مباهله» وجود دارد و هر يك از اين دو واژه، متلازم با دعا است و در مقام به كارگيري هر يك از مباهله و اجابه، دعا نيز به ذهن شنونده تبادر مي كند و در اثر اين تشابه وتلازم از يك جهت و اهميت مسأله مباهله در اذهان مسلمانان به ويژه در اذهان شيعيان خاندان عصمت و طهارت از جهت ديگر، موجب شده است كه به جاي مسجد الإجابه مسجد مباهله استعمال شود و اين موضوع در اثر كثرت استعمال به صورت يك واقعيت تاريخي درآمده است.

گفتني است، اين نوع تغيير و تحريف در وقايع و حوادث تاريخي و در باره امكنه و اشخاص، فراوان رخ داده و در موارد زيادي ديده مي شود و به تناسب موضوع، به يك مورد از اين تحريف ها اشاره مي كنيم و آن اينكه:

از نظر منابع تاريخي، عاتكه عمّه رسول خدا صلي الله عليه و آله بر خلاف صفيّه، در مكه و قبل از اينكه اسلام را بپذيرد، از دنيا رفته است(27)ولي امروز در مدينه و در كنار قبر صفيه، قبر ديگري را به عاتكه نسبت مي دهند و براي هر دو يك زيارت نامه تنظيم گرديده و هر دو را با هم مخاطب قرار مي دهند؛ «اَلسَّلامُ عَلَيْكُما يا عَمَّتَيْ رَسُولِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُما يا عَمَّتَيْ نَبِيِّ اللّهِ» و جاي تأسف است كه اين نه تنها به كتب زيارات جديد بلكه به مناسك حج بعضي از مراجع عالي قدر نيز راه يافته است.

2 ـ ذكر مسجد مباهله در گفتار يكي ازعلما

علي رغم مطالب گذشته و اينكه در منابع حديثي و تاريخي شيعه و اهل سنت، از مسجد مباهله نامي و ذكري به ميان نيامده، شيخ بزرگوار مرحوم محمدبن المشهدي(28)در كتاب خود «مزار كبير» در ضمن توصيه زائران مدينه منوره بر نماز خواندن در مساجد و امكنه مقدسه اين شهر، خطاب به آنان چنين مي گويد:

«و تصلّي في دار زين العابدين علي بن الحسين عليهماالسلام ما قدرت و تصلّي في دار جعفربن محمد الصادق عليهماالسلام و تصلّي في مسجد سلمان الفارسي رحمه الله و تصلّي في مسجد أميرالموءمنين عليه السلام و هو محاذي قبر حمزة عليه السلام و تصلّي في مسجد المباهلة ما استطعت و تدعو فيه بما تحبّ و قد ذكرت الدعاء بأسره في كتابي المعروف ببغية الطالب و إيضاح المناسك».

اين متن را علامه مجلسي رحمه الله در بحار الأنوار و محدّث نوري در مستدرك نقل نموده اند.(29)و پس از آنان، به تبعيت از ايشان، در بعضي از مؤلفات و كتب ادعيه و زيارات نيز همان متن و يا ترجمه آن آمده است.

ولي در كلام محمدبن المشهدي، جاي اين سوال باقي است كه ايشان همانگونه كه محل مسجد اميرمؤمنان عليه السلام را معرفي مي كند كه: «وَ هُوَ مُحاذي قبر حمزة عليه السلام » چگونه از ذكر محل مسجد مباهله خودداري وزريده است و آيا منظور وي از اين مسجد، همان مسجد الإجابه است و يا مسجد ديگري است كه در زمان او معروف بوده ولي با مرور زمان از ميان رفته و فراموش شده است؟

البته احتمال دوم بعيد به نظر مي رسد؛ زيرا اگر در زمان وي چنين مسجدي وجود داشت، مسلمانان از حفظ و حراست آن غفلت نمي كردند و در تعمير و تجديد بنا و ابقاي آن مانند ساير مساجد قديمي مدينه، سعي و تلاش مي نمودند.

ولي احتمال نخست كه منظور وي از مسجد مباهله، همان مسجد الإجابه بوده، قوي به نظر مي رسد و مي توان گفت كه در اثر تشابهي كه پيشتر اشاره كرديم، صاحب مزار كبير هم به جاي مسجد الإجابه، مسجد مباهله را به كار برده و جمله اخير ايشان هم مؤيد اين احتمال است كه مي گويد: تا مي تواني در اين مسجد نماز بخوان و آنچه مي خواهي و دوست داري، در اين مسجد از خدا بخواه.

و اين توصيه ايشان به اين اعتبار است كه رسول خدا در اين مسجد نماز خوانده و دعا كرده و دعاي آن حضرت مستجاب شده است و زائران هم به جهت تأسي به آن حضرت، به نماز بايستند و دعا كنند.

و اگر منظور ايشان، مسجدي به عنوان مسجد مباهله بوده، به يقين براي بيان اهميت اين مسجد، لازم بود به وقوع اين حادثه مهم تاريخي، در اين محل اشاره كند.

ولي به هر حال، نقل اين جمله در اين كتاب ها در جلب توجه زائران به اين مسجد، به عنوان «مسجد مباهله» مؤثر بوده و از تحقيق و بررسي اصل موضوع مانع گرديده است.

چرا در محل مباهله مسجد بنا نشدهاست؟

با توجه به دلايلي كه درباره عدم وجود مسجد مباهله نقل گرديد، ممكن است اين سؤال در ذهن خواننده پديد آيد كه: چرا در محلّ مباهله، با اهميت تاريخي و معنوي كه از آن برخوردار بود، مسجدي بنا نشده است، در حالي كه براي حفظ آثار پيامبرخدا صلي الله عليه و آله نقاط مختلف ديگر،كه ازاهميت كمتري برخوردار بودند، به صورت مسجد درآمده اند؟

پاسخ اين پرسش، از مطالبي كه پيشتر درباره چگونگي بناي مساجد قديميِ مدينه آورديم، روشن مي شود كه بعضي از اين مساجد، در زمان رسول خدا به دستور آن حضرت و بعضي ديگر به وسيله مسلمانان بنا شده است و بخش مهمّي از اين مساجد هم به وسيله عمربن عبدالعزيز درنقاطي كه نماز خواندن رسول خدا در آن ها ثابت و مسلّم بوده، ساخته شده است. گرچه طبق مضمون روايات، پيامبر اسلام قبل از حركت به ميعادگاه مباهله، با حضور اهل بيتش به نماز و دعا پرداخت ولي در محل مراسم مباهله هيچ دعا و نماز به جاي نياورده است.

زيرا روحانيون و نمايندگان مسيحيان نجران با مشاهده رسول خدا كه بدون تشريفات و با نفرات محدود از خواص نزديك و فرزندان خردسالش، به ميعادگاه آمده است سخت به وحشت افتادند و از اقدام به مباهله خودداري كرده و حاضر به مصالحه شدند و به شرايط ذمّه تن در دادند.

به هر حال، در اين محل نمازي اقامه نشده است تا به وسيله عمربن عبدالعزيز و يا هر فرد ديگر، به عنوان جايگاه نماز رسول خدا و مانند همه مساجد تاريخي مدينه، به مسجد تبديل شود و ممكن است به جهت اهميت اين مراسم، محل برگزاري آن نيز در اوايل اسلام در ميان مردم مدينه معروف و مشخص بوده كه با مرور زمان ونبودن هيچ علامت و نشاني، به فراموشي سپرده شده است.

انگيزه طرح اين موضوع چيست؟

باز ممكن است پرسش ديگري در اين زمينه مطرح شود كه اصلاً انگيزه طرح اين بحث چيست؟ مسجدي است از مساجد قديمي مدينه منوره كه گروهي از مسلمانان آن را به عنوان مسجد الإجابه و گروه ديگر به عنوان مسجد مباهله جزو مساجد با فضيلت مي دانند و در آن به نماز و دعا مي پردازند. به چه داعي و انگيزه اي اين بحث را مطرح و تحقيق و بررسي مي نماييم و ديدگاه گروهي را در مقابل گروه ديگر نفي مي كنيم.

پيش از پاسخ به اين پرسش، ذكر اين مطلب ضروري است كه شخص نگارنده سطور، معتقدم كه با توجه به اصالت و حقانيت عقيده شيعه و گسترش اطلاعات وارتباطات و پيدايش وسايل تبليغي و توجه و نگرش جديدي كه در اثر انقلاب اسلامي نسبت به شيعه در جهان اسلام به وجود آمده، در حال حاضر بايد شيعيان وپيروان اهل بيت عليهم السلام حركت مثبتي را در ابراز انديشه و افكار خويش و معرفي تشيع در سطح بين المللي آغاز كنند و اكنون وقت آن رسيده است كه تشيع به عنوان يكي از مذاهب اسلامي و داراري عقايدي مستقل در اصول و فروع و برخوردار از فقهي ريشه دار و مستدل، در برابر سراسر و به ويژه در مراسم حج مطرح شود و شيعيان بدون كوچكترين ترديد و تزلزل، مانند پيروان مذاهب ديگر اسلامي، به مسلّمات عقيده خود در اصول وفروع عمل و آن را با افتخار و مباهات به ساير مسلمانان معرفي نمايند.

اگر روزي بعضي از افراد كم مايه و بي اطلاع، در مسأله ولايت به نوعي تسامح و تعامل سخن مي گفتند، امروز بايد عقيده خود را صريح و تشيع خود را بي دغدغه اظهار نمايند.

و اگر روزي در مسأله تكتّف در نماز و سجده بر فرش، بر خلاف فقه شيعه، با برادران اهل سنت مماشات و از فقه آنان پيروي مي كردند، امروز بايد جزئيات اعمال خود را مطابق فقه شيعه و به طور علني انجام دهند.

البته اقدام به چنين عملي و نيل به اين هدف و تغيير روشِ موجود پس از قرن ها، كاري نيست كه به سهولت انجام پذيرد و به سادگي و به سرعت تحقّق يابد، بلكه از يك سو نيازمند توجّه عالمان ديني و متفكّران دلسوز مذهبي است و از سوي ديگر وظيفه شناسي و همّت همه افراد جامعه شيعه را مي طلبد و لذا امروز از واجبات مهم جهان شيعه اين است كه در حفظ مسلّمات خود از اصول و فروع با تمام توان بكوشد و آن چه را كه خارج از دائره اصول و فروع و بيرون از محدوده فقه و احيانا موجب وهن آيين و موجب ايراد و اشكال مخالفان است، كنار بگذارد.

اكنون برمي گرديم به اصل سؤال كه: «انگيزه طرح اين بحث چيست؟»

در پاسخ اين پرسش مي گوييم: عنوان نمودن هر موضوع غير مستند و احيانا خلاف واقع به صورت يك واقعيت و حقيقتِ مسلّم، گذشته از اين كه اغراء به جهل و ارائه يك مطلب موهوم و خيالي به صورت وجود قطعي آن است، كه از نظر عقل و شرع عملي مذموم و نكوهيده مي باشد، انجام دادن اين نوع اعمال در شرايط كنوني، با وجهه عمومي جهان شيعه ارتباط پيدا مي كند و اجراي اين برنامه ها به اصل عقيده شيعه لطمه وارد مي سازد.

توضيح مطلب اينكه:

متأسفانه پيروان اهل بيت عصمت و طهارت در طول تاريخ، به علل و انگيزه هاي مختلف سياسي ـ مذهبي مورد اتهام و افترا قرار گرفته اند و مطالب ناروا و بي اساس فراوان به شيعيان، كه پيروان واقعي اسلام هستند، به عنوان روافض نسبت داده شده است كه اين تهاجم در بعضي از مقاطع تاريخ؛ مانند دوران بني اميه و بني عباس و همچنين در دوران عده اي از سلاطين عثماني، از شدّت بيشتري برخوردار بوده است و اين اتهامات نه تنها در افواه عموم رايج بوده، بلكه در متن كتاب ها و تأليفات زياد نيز منعكس شده كه امروز اين كتاب ها به شيوه هاي مختلف در اختيار تمام طبقات، از دانش آموز مدارس ابتدايي گرفته تا دانشگاهيان و اصناف مختلف در كشورهاي اسلامي قرار مي گيرد و اساس ديدگاه آن ها را نسبت به شيعه همين كتاب ها تشكيل مي دهد.

در اين ميان، كتاب هاي
ابن تيميه
و گفتارهاي او، امروز در ميان عده اي از مسلمانان از جايگاه خاصي برخوردار است و مطالب او از سوي پيروانش به عنوان احياگر اسلام در قرن هشتم و كسي كه فتاواي او حتي فتاوا و نظريات فقهي و اعتقادي پيشوايان چهارگانه اهل سنت را تحت الشعاع قرار داده، مطرح و ترويج مي شود و اتهامات و مطالب خلاف واقع او درباره شيعه، به عنوان يك امر مسلّم تلقي مي گردد و يكي از اين افتراها و تهمت هاي ناروا اين است كه او مي گويد:

«عقلاي مسلمان اتفاق نظر دارند كه در ميان اهل قبله از نظر جهل و ضلالت و دروغ و بدعت... هيچ گروهي در حد روافض نيست!»(30)

به طوري كه ملاحظه مي كنيد، متهم كردن شيعه به دروغگويي، به وسيله فردي متعصب و منحرف، نسبتي است بي اساس و بدون ارائه كوچك ترين دليل و شاهد و لذا هر خواننده منصف، افترا و كذب بودن آن را مي يابد و حد اقل با شك و ترديد به آن مي نگرد.

ولي در عصر حاضر پيروان

ابن تيميهبراي اثبات مطالب ناروا و هتّاكي هاي او، در پي دليل تراشي و ارائه مدرك و سند هستند و لذا با دقت و حساسيت مراقب اعمال و رفتار شيعيان مي باشند كه اگر مطلبي خلاف واقع «و لو از روي اشتباه» از آن ها مشاهده كنند با امكانات تبليغي گسترده اي كه در اختيار دارند، به همه مسلمانان دنيا منعكس نمايند و تبديل مسجد الاجابه به مسجد مباهله و لو از روي اشتباه و عدم آگاهي است، اما مي تواند يكي از مصاديق بارز آن گردد و بر افترايي كه از سوي ابن تيميمه، درباره شيعيان مطرح شده است، مهر تأييد بزند.

پي نوشتها:


1 ـ جنّ : 18

2 ـ توبه : 18

3 ـ ابن شبه، تاريخ، ج1، صص57 و 75

4 ـ اخبار مدينه الرسول، اين كتاب در سال 1401 در 167 صفحه و در مكه معظمه چاپ شده است.

5 ـ تأليف احمد ياسين، متوفاي 1380 ق. چاپ مكه.

6 ـ تأليف علي حافظ ، چاپ مدينه 1405 ق.

7 ـ محمد الياس، چاپ مدينه، 1418 ق.

8 ـ ابن نجار، اخبار مدينه الرسول، ص116

9 ـ ابن شبه، تاريخ المدينه، ج1، ص74

10 ـ او سلطان سليمان اول مشهور به قانوني و از سلاطين عثماني است. تولد وي در سال 900 ق. است. در سال 926 به سلطنت رسيد و در سال 974 از دنيا رفت.

11 ـ المدينة المنوره و تطوّرها العمراني، ص313

12 . احمد عباسي، عمدة الاخبار في مدينة المختار، ص176

13 ـ سمهودي وفاء الوفا، ج3، ص828

14 ـ مسلم، صحيح، كتاب الفتن، باب هلاك هذه الامة بعضهم ببعض، حديث2890

15 ـ به منطقه اي كه مسجد قبا واقع است، عاليه و عوالي گفته مي شود.

16 ـ مالك موطأ، ج1 باب ما جاء في الدعاء.

17 ـ ابن شبه، تاريخ، ج1، ص68

18 ـ سمهودي، وفاء الوفا، ج3، ص829

19 . صدوق، الخصال، ج1، ص83

20 ـ ابن نجار، اخبار مدينة الرسول، ص116

21 ـ مطري، التعريف بما آنست الهجرة، ص47

22 ـ به نقل محمد الياس در المساجد الأثريه، ص37

23 ـ عياشي، المدينه بين الماضي و الحاضر، ص114

24 . الكافي، ج4، ص560

25 . الكافي، ج4، ص560

26 . الكافي، ج4، ص561

27 ـ در توضيح اين موضوع، به «تاريخ حرم ائمه بقيع» از اين نويسنده، صص273 ـ 274 مراجعه شود.

28 ـ بنابر آنچه در بحارالأنوار و مستدرك و الذريعه آمده، محمدبن المشهدي از علماي مورد اعتماد بوده و كتاب او «المزار الكبير» مرجع كتب ادعيه و زيارات است. او از علماي قرن ششم مي باشد و كتاب «المزار الكبير»ش به صورت خطي است كه مرحوم صاحب «الذريعه الي تصانيف الشيعه» چند نسخه موجود آن را معرفي كرده است.

29 ـ المزار الكبير، صص27 و 28 به نقل از بحارالأنوار، ج100، ص225 و خاتمه مستدرك الوسائل ج1، ص359

30 ـ منهاج السنه، ج1، صص13 ـ 6